همسرت را همانطور كه هست بپذير

ميل به تغيير دادن همسر، ایده‌آل‌گرایی است؛ بدین معنی که وقتی به دنبال ویژگی‌هاي ایده‌آل و مافوق تصور هستیم و این ویژگی‌ها را در عالم واقعیت در کسی پیدا نمي‌کنیم‌، تصمیم مي‌گیریم با کسی که صرفاً ظاهرش را پسندیده‌ايم، ازدواج کرده و بعد از ازدواج او را تغییر

متاسفانه اين روزها آمار نسبتا بالايي از طلاق در كشورمان اعلام شده كه تا حد زيادي نشان از انتخاب‌هاي نادرست همسر دارند. عجيب نيست؟ در زمانه اي كه انواع اطلاعات، از كتب و اينترنت در دسترس است و انواع مشاور و روانشناس در اختيار همگان هستند تا انتخاب مناسبي داشته باشند ، افراد تحصيل كرده اند و خانواده‌ها هم انواع حمايت‌ها و پشتيباني‌ها را به عمل مي‌آورند باز هم انتخاب‌ها نامناسب و ناهماهنگ اند و حتي اين ناهماهنگي بيش از پيش به چشم مي‌خورد.  به نظر شما علت اين همه ناهماهنگي و جدايي چيست؟

آيا جوان‌ها خودخواه‌تر و بي‌گذشت‌تر شده‌اند؟

آيا حالا كه دخترها كار مي‌كنند و درآمد دارند خود را ملزم به ماندن در شرايط سخت زندگي مشترك نمي‌بينند؟

آيا مولفه‌هايي مانند داشتن فرزند ديگر نمي‌تواند زن و مرد را وادار به ماندن در زندگي مشترك كند؟ يا دخالت و آزار خانواده‌ها بيشترشده؟

شايد هم تصور دختر و پسرها از ازدواج تغيير كرده است؟

شايد افراد انتخاب نادرست را دليلي براي ماندن در يك وضعيت نامطلوب نمي‌دانند و وقتي با شناخت ناقص و ناكافي وارد زندگي مشترك مي‌شوند ديگر حاضر نيستند با كسي كه با او مشتركات لازم ندارند باقي بماند. مطمئنا دلايل جدايي متنوع و متعددند و نمي‌توان همزمان به همه آنها پرداخت؛ اما در اين جا، به يكي از دلايل ناسازگاري در زندگي مشترك كه متاسفانه عموميت هم دارد خواهيم پرداخت.

همسرم را هر طور شده  تغيير مي‌دهم!
بله، تغيير دادن همسر يكي از باورهاي منفي و نادرستي است كه بسياري از دختر و پسرها درگير آن هستند. اين باور  در میان نسل‌هاي قدیمي‌تر به وضوح وجود داشت و با اينكه تقریباً از تمام بوته‌هاي آزمون، ناکام و سرافکنده بیرون آمد، امتداد آن، به اشکال جدید و فرم‌هاي دیگر در میان نسل حاضر هم خود را نشان مي‌دهد! باور همسر خود را بعد از ازدواج تغییر مي‌دهیم و او را با توجه به سلیقه و عقاید خود، به شکل جدیدی که مي‌خواهیم، در مي‌آوریم، يعني انسان را موجودی‌ مانند مجسمه تصور كردن که از جنس سنگ است و مي‌توان آن را به هر شکلی‌ تراش داد! یا یک عروسک مومی است که مي‌توان به راحتی آن را تغییر شکل داد! كساني كه چنين طرز تفكري دارند، حواس‌شان نیست كه اين مجسمه یا عروسک، برخلاف نمونه‌هاي دیگر، روح و روان هم دارد و خود، موجودی انتخاب‌گر است که در شرایط فرهنگی اجتماعی خاصی رشد کرده و عقیده و نظر دارد و قبل از ازدواج، عمری را با سلیقه و باورهای خود زندگی کرده و شخصیتش تا حدود زیادی شکل گرفته است.

جالب است که در کمتر تعامل یا حتی معامله‌اي، چنین دیدگاهی وجود دارد. در بیشتر معاملات، حتی در آنهايي که سر و کار با اشیای بی‌جان است، خريدار، کالای مورد نظر را مشاهده یا امتحان مي‌کند و اگر مطابق میل و سلیقه‌اش بود، خریداری مي‌كند و اگر نبود، منصرف مي‌شود. نهایت تغییری هم که افراد در هنگام معامله برای کالای مورد نظر قائل مي‌شوند، صرفاً محدود به تغییرات ظاهری است. اما در مورد ازدواج،  سر و کار با باطن و روح و روان فرد است. طرفین اصرار دارند كه باطن و شخصیت طرف مقابل خود را تغییر دهند و بدیهی است که در برآوردن این خواسته، شکست خواهند خورد.به نظر شما چرا چنين باور غلطي در بيشتر افراد به شكل آشكار يا نهان وجود دارد؟ چرا بيشتر افراد گمان مي‌كنند مي‌توانند همسر خود را تغيير دهند و به شكل مورد نظر خود در آورند؟ به هر قيمتي تغييرت مي‌دهم! یکی از اصلی‌ترین دلایل توهم تغییر دادن همسر، عدم شناخت كافي از انسان است. انسان ، موجودي بي عقل و تدبير نيست كه بتوان او را بدون در نظر گرفتن خواسته‌ها و عقايدش تغيير داد. حتي اگر كسي از روي عشق و محبت چند صباحي به خاطر ما گذشت كند و برخي رفتارها يا علائق خود را تغيير دهد ، اين كار را به ميل و اراده خود انجام داده نه به زور و اجبار ما. برعكس، هر جا كه زور وجود د اشته باشد، يا اصلا تغييري ايجاد نمي‌شود و يا در آينده عوارض و نتايج غير قابل كنترلي خواهد داشت. به زندگي افرادي كه همسر خود را به زور تغيير داده‌اند، نگاه كنيد. يا همسر آنها پنهاني‌كار خود را انجام داده و سليقه خود را پيش برده و متاسفانه زندگي را تبديل به يك دروغ بزرگ كرده است و يا پس از گذشت يك يا دو دهه دچار انواع بيماري‌هاي روان تني، مانند فشار خون بالا يا پايين، ناراحتي‌هاي قلبي و عروقي، بيماري‌هاي گوارشي و بسياري بيماري‌هاي عصبي و حتي مبتلا به يكي از انواع سرطان شده است. البته منظور اين نيست كه هر كس بيمار است يا مشكل جسماني دارد؛ لزوما به دليل زورگويي همسرش دچار بيماري شده؛ اما پژوهش‌ها نشان مي‌دهد كه عكس موضوع تا حد زيادي صادق است؛ يعني اجبار و زور و فشار، توليد بيماري و ناراحتي‌هاي اعصاب و روان مي‌كند و سيستم خانوادگي كه از چنين زور و اجبارهايي حمايت كند، يا سرانجام متلاشي خواهد شد و يا دچار آسيب‌هاي جسماني و رواني عديده مي‌شود.

بهترين را مي‌خواهم!

يكي ديگر از دلايل ميل به تغيير دادن همسر، ایده‌آل‌گرایی است؛ بدین معنی که وقتی به دنبال ویژگی‌هاي ایده‌آل و مافوق تصور هستیم و این ویژگی‌ها را در عالم واقعیت در کسی پیدا نمي‌کنیم‌، تصمیم مي‌گیریم با کسی که صرفاً ظاهرش را پسندیده‌ايم، ازدواج کرده و بعد از ازدواج او را تغییر دهيم و آن ویژگی‌هاي آرماني را در او ایجاد کنیم! کاری که البته غیر ممکن است.

در خيال خام ماندن!

گاهی هم نوعی ناهوشیاری و تصورات غلط و موهوم باعث مي‌شود تصور کنیم بعد از ازدواج همه چیز به خوبی و خوشی سپری مي‌شود و خصوصیات نامطلوب همسرمان تغییر مي‌کند‌ و خود به خود مطلوب ما مي‌شود. در حالی که تجربه نشان مي‌دهد، کلاً تغییر کار سختی است و حتی در شرایطی که افراد با میل و رضایت خود برای تغییر کردن به یک روانشناس مراجعه می‌کنند، تا زمانی که خود نخواهند و تلاش نکنند، هیچ تغییری در آنها رخ نخواهد داد. وقتي اعتماد به نفس كم است! داشتن اعتماد به نفس پایین نیز باعث مي‌شود خود را لایق داشتن همسر مناسب نبینیم و از خواسته‌هاي خود کوتاه آمده و راضی به ازدواج با کسی که همتا و مناسب ما نیست، شویم؛ به اين امید واهی که بعداً او را تغییر خواهیم داد! البته عکس این حالت هم صادق است؛ یعنی بعضی اوقات هم اعتماد به نفس کاذب و بيش از حد باعث مي‌شود برای خود قدرت و توانمندی زیادی قائل باشیم و تصور کنیم با این قدرتی که داریم، خواهیم توانست همسر خود را تغییر داده و به فرد مورد علاقه خود تبدیل کنیم! که البته در هر دو حالت وقتی زیر یک سقف رفتیم، مي‌بینیم که به رغم اعتماد به نفس کم یا زیاد ما، نقاب‌ها مي‌افتند و حقیقت وجودی طرفین، قویاً بروز کرده و‌ مانع تغییر خواهد شد. بدیهی است دلایل تمایل به تغییر دادن همسر به اين موارد محدود نمي‌شود؛ اما اين دلایل هر چه باشد، نتیجه یکی است: ازدواج نه تنها تغییردهنده یک طرف، به نفع طرف دوم نیست، بلکه حتی فرآیند تغییر را هم آسان‌تر نمي‌کند‌ و برعکس، خصوصیات و ویژگی‌هاي نامطلوب را بزرگ‌تر و برجسته‌تر كرده و صفات نهفته را شاخص‌تر، یا دست كم آشکارتر مي‌کند‌.

چه چيزهايي را نمي توان تغيير داد؟

بسیاری از ویژگی‌هاي نامطلوب قابل تغییرند، ولی نه توسط همسر یا دیگران؛ بلكه اين خود فرد است که مي‌بايست اقدام به تغییر آنها كند. به همین دلیل تعدادی از روانشناسان، برخی ویژگی‌هايی را که اغلب قابل تغییر نیستند، فهرست کرده‌اند و توصیه‌شان این است که به دلیل تأثير سوء این ويژگي‌ها بر خود فرد و طرف مقابل، بهتر است از وارد شدن به اين حوزه‌ها کلاً خودداری شود، این ويژگي‌ها مختصراً عبارتند از: – اعتیاد: بدین علت که مصرف مواد مخدر و اعتیادآور، شخص را به صورت یک برده در می آورد و قابلیت او را برای درک و احساس به شدت مختل مي‌کند‌. – خشم شدید و غیر معمول: باعث مي‌شود دیگران تا آخر عمر از شخص وحشت داشته باشند و توسط خشم او کنترل شوند. – کنترل و سختگیری زیاد: باعث مي‌شود هرگز احساس آزادی عمل و رفتار، و امکان شکوفایی استعدادها و خلاقیت‌ها وجود را نداشته باشد. – عدم شكل‌گيري شخصيت بالغ در فرد: اغلب منجر به عدم مسؤولیت‌پذیری مالی و اقتصادی، غیر قابل اعتماد بودن و بي‌هدفي و بی‌انگیزگی در طول زندگی مي‌شود. به اين موارد بالا مي‌توان اختلالات جنسی، داشتن دوران کودکی پرآسیب، داشتن روابط التیام نیافته (با همسر یا نامزد قبلی) و… را هم اضافه کرد. بنابراين، عقل سليم حكم مي‌كند هرگز همسري را انتخاب نكنيم كه در پي تغيير دادن او هستيم.

آيا  بعد از ازدواج هيچ تغييري رخ نمي‌دهد؟

پس از تمام این بررسی‌ها، باید گفت، بعد از ازدواج تغييراتي در زن و شوهر به وجود مي‌آيد؛ اما این تغییر در اثر آميختگي روح و روان و جسم آنها و گاه در اثر همنشيني و يادگيري‌هاي خودآگاه يا ناخودآگاه است، نه در اثر اعمال قدرت یا فشار ظاهری یک طرف به طرف دیگر. رابطه جنسی و زناشویی، ‌مانند قانون ظروف مرتبطه، بر روح و روان انسان اثر مي‌گذارد. براساس اين قانون، چنانچه دو ظرف آب را با حجم‌هاي متفاوت توسط لوله‌اي به هم متصل کنیم، سطح مایع از یکی به دیگری منتقل مي‌شود تا بالاخره میزان آن در هر دو به تعادل برسد. در ازدواج نیز نوعی سرازیر شدن ویژگی‌هاي روحی (که گاه با آسیب و گاه با التیام توأم است) در طرفين رخ مي‌دهد. وقتی بین دو نفر تعادل، هم فهمی، و همخوانی وجود نداشته باشد، این انتقال، اثر تخریبی بیشتری خواهد داشت. به همین دلیل در روایات و احادیث بر «کفو بودن» زن و مرد در ازدواج بسیار تأکید مي‌شود و روانشناسان و جامعه شناسان هم از بعد علمی و تحقیقی به همین نتیجه رسیده‌اند.

بنابراين، همسری را انتخاب کنید که قبل از ازدواج بتوانید او را با تمامیت و با همه رفتارها و عقایدش بپذیرید و هرگز به فکر تغییر دادن او نباشید.  البته اگر عشق و محبت واقعي در كار باشد و افراد به طور خودجوش علاقه به رشد داشته باشند، تغييراتي رخ خواهد داد؛ اما هرگز با توهم اين تغيير وارد زندگي مشترك نشويد. كسي را انتخاب كنيد كه همين حالا او را دوست داريد و رفتارهايش برايتان مطلوب است؛ زيرا چون اگر به خود يا به طرف مقابل‌تان فشار بياوريد، يا خداي ناكرده در هم خواهيد شكست و يا  زندگي مشترك‌تان به جدايي منجر خواهد شد.

  • منبع: ركسانا خوشابي كارشناس ارشد مشاوره باليني
  • www.pedaran.com

درباره ی admin

مطلب پیشنهادی

چگونه خود را دوست بداریم؟

    بعضی افراد گمان می کنند دوست داشتن خود کار ساده ایست و بر …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *