بهداشت بلوغ دختران و پسران

بهداشت بلوغ دختران و پسران

 

باورهای نادرست در مورد بلوغ دختران و پسران

 

آسيب‌شناسي دوره بلوغ   بحران ‌در دوران‌ سركشي‌

 

بلوغ در لغت معني رسيدگي و پختگي است و مشخصه دوراني از زندگي محسوب مي‌شود كه فرد از دنياي كودكي فاصله مي‌گيرد و در مسير تكامل جسمي و روحي قدم برمي‌دارد. اهميت اين دوره كوتاه، اما سرنوشت‌ساز در زندگي فردي و اجتماعي انسان به قدري است كه تحقيق و بررسي درباره آن به گواهي تاريخ مكتوب به اعصار گذشته حيات بشر بازمي‌گردد. متفكراني نظير ارسطو در اين باره به تفصيل سخن گفته‌اند و طي دوره‌هاي بعدي اطلاعاتي در حوزه‌هاي مختلف به آن افزوده شد تا اين‌كه استانلي ‌هال در دهه پاياني قرن 19 پديده بلوغ را وارد حيطه روان‌شناسي كرد و پدر روان‌شناسي بلوغ نام گرفت.

در دنياي امروز ، بهداشت بلوغ و مناسبات اجتماعي و رفتاري آن به يكي از شاخصه‌هاي مهم براي سنجش ميزان رشديافتگي جوامع تبديل شده و كنوانسيون‌هاي بين‌المللي و قوانين عالي براي آن به تصويب رسيده است. در اين باره كنفرانس بين‌المللي جمعيت و توسعه كه ‌سال 1994 در قاهره برپا شد، براي مسائل بلوغ نقطه عطفي محسوب مي‌‌شود؛ چرا كه آن را به صورت جدي بخشي مستقل از بهداشت جامعه محسوب كرد و بر اهميت آن تاكيد ورزيد. اتفاقي كه در بسياري از كشورهاي در حال توسعه نظير ايران نيفتاده است و بايد پذيرفت مسائل و مناسبات بلوغ در جامعه ما در بسياري از حوزه‌ها تا رسيدن به جايگاه آرماني فاصله‌اي طولاني و پرفراز و نشيب را در پيش دارد.

در اين نوشتار به مهم‌ترين مسائل بلوغ، آسيب‌شناسي اين دوره از زندگي و برخي مناسبات و تلقي‌هاي نادرست درباره آن پرداخته‌ايم.

ناآگاهي مهم‌ترين ضعف بهداشت بلوغ در جامعه ماست كه به‌تنهايي عمق فاجعه را مشخص مي‌كند. اين ناآگاهي نه تنها نوجوانان بلكه در بسياري حوزه‌ها بزرگسالان جامعه را هم در برمي‌گيرد و از اين طريق به منشأ ناشناخته براي توليد آسيب‌هاي دامنه‌دار اجتماعي تبديل مي‌شود. فرهنگ عرفي ما در يك نگاه كلي بلوغ را با احتياط شديد و به صورت خاموش برگزار مي‌كند و متاسفانه در برخي شوون قومي آن را پديده‌اي مزموم يا خجالت‌آور مي‌شناسند. دامنه ناآگاهي درباره بلوغ براي پسران گسترده‌تر است و از اين‌رو بزه جنسي و رفتاري در ميان مردان جامعه ما فراواني بيشتري دارد و دنباله آسيب‌هاي دوره بلوغ كه به صورت عقده‌هاي مزمن رواني، تلقيات نادرست و تمايل به فرهنگ منحط جنسي آشكار مي‌شود تا سنين پيش از ازدواج و حتي چندين سال پس از آن ادامه مي‌يابد و بحران مي‌آفريند. تحقيقات تطبيقي نشان مي‌دهد حداقل 20 درصد نوجوانان جامعه از تغييرات جسمي و روحي بلوغ به نگراني جدي دچار مي‌شوند.

 

دكتر مجيد ابهري، متخصص علوم رفتاري و آسيب‌شناس اجتماعي در اين‌باره توضيح مي‌دهد: گروهي از نوجوانان كه از سوي والدين، مربيان و كاركردهاي اجتماعي با اين نوع تغييرات آشنا نشده‌اند، از آنها دچار ترس، اندوه و حتي افسردگي مي‌گردند و از خود مي‌پرسند اين چه اتفاقي است كه براي من مي‌افتد، آيا طبيعي است؟ آيا براي همه اتفاق مي‌‌افتد؟‌ مبادا برايم مشكلي ايجاد كند. در حقيقت نوجوان به دليل ناآگاهي دوره بلوغ را با ترس و اضطراب طي مي‌كند و بتدريج قدرت تطبيق با شرايط متغير آن را از دست مي‌دهد. اينجاست كه آسيب‌هاي رفتاري در كمين وي قرار مي‌گيرد و تباهي‌هاي زندگيش را رقم مي‌زند. بايد والدين با زباني ساده و بدون پيچيدگي شرايط بلوغ را براي نوجوان تشريح كنند و به او اطلاعاتي متناسب با سن و پيشرفت مراحل بلوغ ارائه كنند. نوجوان تازه بالغ بايد پيش از شروع تغييرات عمده جسمي به آنها آگاه باشد و بداند ديگر كودكي خردسال يا نوجواني سر به هوا نيست و براي خود آقا يا خانمي شده كه جامعه و اطرافيانش انتظارهايي متناسب از وي دارند. از آنجا كه بسياري از والدين به دليل موانع فرهنگي يا براساس شرمي نابه‌جا از ارائه توضيحات كامل و جامع در اين باره خودداري مي‌كنند، آموزش‌هاي اجتماعي درباره بلوغ اهميتي دو چندان مي‌يابند. برگزاري جشن تكليف در مدارس در حوزه آموزش‌هاي بلوغ اقدامي فرخنده، اما ناكافي است. به نظر مي‌رسد خلا ‌اصلي در اين باره طرح نشدن نكات آموزشي، بهداشتي و پزشكي بلوغ در كتاب‌هاي درسي است. در چنين شرايطي تلاش رسانه‌هاي صوتي، تصويري و مكتوب و اجراي برنامه‌هاي آموزشي از سوي نهادهاي فرهنگي و حمايتي مي‌توانند تا اندازه‌اي راهگشا باشد و شرايط را براي ارائه آموزش‌هاي رسمي، كامل و متناسب درباره بلوغ مهيا كند

 

كمبود آگاهي درباره بلوغ در زمينه‌هاي رفتاري و رواني نيز مطرح است و بيشتر در رفتار بزرگسالان در تقابل با نوجوانان نمايان مي‌شود. پايش اين نا‌آگاهي دردسرساز از برخي جبهه‌گيري‌هاي احتمالي و گاه غيرواقعي در جامعه، ناشي مي‌شود. اين جبهه‌گيري بيشتر از آن‌كه واقعي و ملموس باشد، ناظر بر نوعي خودسانسوري است.

گويا مسوولان آموزشي و فرهنگي جامعه از طرح صورت مساله هم پرهيز مي‌كنند و جدا ابا دارند و گمان مي‌كنند آموزش درباره مسائل جسمي و رواني بلوغ نزد افكار عمومي به ترويج فساد و فحشا تعبير شود؛ تفكري كه هميشه چوب آن را خورده‌ايم و عبرت نمي‌گيريم. براستي چرا بايد بخشي از آموزش‌هاي حياتي براي جامعه به دليل ترس از شبهات و قضاوت‌هاي نادرست و احتمالا متلك‌پراني به نيازمندان آن ارايه نشود و آيا پيشگيري از آسيب‌هاي اين حوزه با فرهنگ جامعه، متناسب‌تر نيست؟ پاسخ اين پرسش‌ها ساده است و در اين موضوع خلاصه مي‌شود كه بلد نيستيم چگونه به ارائه آموزش‌هاي بلوغ بپردازيم كه حساسيت نينگيزد، مخالف شوون ديني و فرهنگي ما نباشد و به كار آيد و از آسيب‌ها جلوگيري كند.

 

آموزش بهداشت بلوغ در مدارس، بويژه در مقطع راهنمايي كه مصادف با سنين بلوغ است با مشكلات و كمبودهاي جدي دست و پنجه نرم مي‌كند. آموزش‌ها چه به صورت مستقيم و چه به صورت غير مستقيم ارائه شود؛ همواره با حاشيه امنيت همراه است و در عمل بخش بزرگي از محصلان نوجوان را به دليل شرايط جامعه و ناپسند دانستن صحبت دراين‌باره در محيط‌هاي بيروني و خانواده‌ها از دستيابي به اطلاعات كامل و جامع و متناسب محروم مي‌كند.

اگر قبول داشته باشيم كه وظايف نظام آموزشي و پرورشي تنها در آموزش رياضي و علوم و هندسه و توليد انواع و اقسام نخبه و دانش‌آموز ممتاز!‌ خلاصه نمي‌شود و پرورشي هم در كار است كه ابعاد جسمي، شخصيتي، رواني، رفتاري و اجتماعي محصلان را در برمي‌گيرد، به ضعف‌هاي جدي اين نظام در حوزه مسائل اجتماعي نوجوانان و محصلان پي مي‌بريم. به هر ترتيب نوجوان بايد در دوران بلوغ روش‌‌هاي حفظ سلامتش را بشناسد و بداند چه چيزي بهداشت جسم و روانش را به خطر مي‌اندازد تا بتواند با تهديدات بيروني مقابله كند و از نوجواني‌اش در مسير تكامل لذت ببرد. در اين دوره تغييرات جسمي و رواني نوجوان سريع است. احساسات، تفكر، رابطه‌هاي اجتماعي و منطق وي رشد مي‌كند و از اين گذرگاه به شناخت خويش و محيط پيرامون اقدام مي‌كند. اين تغييرات ذاتا مقدس هستند و هدايت و كنترل آنها از طريق شناخت مقتضيات دوره بلوغ وي را از گمراهي و ‌گناه و آسيب‌ نجات مي‌دهد.

نيازهاي اساسي‌

استقلال يكي از مسائل بلوغ و به طور كلي دوره نوجواني است. مرزهاي اين استقلال در حوزه‌‌هاي رفتاري، عاطفي و مالي بايد كاملا مشخص باشد و آزادي‌هاي متناسبي براي نوجوانان ايجاد كند. او مي‌‌خواهد از قيد و بندهاي كودكي رها شود و احساس‌ها و موقعيت‌هاي جديد را شخصا تجربه كند؛ چرا كه توانايي‌هاي جديدش كه از بلوغ فكري، عاطفي و جسمي ناشي مي‌شود وي را به اين كار تشويق مي‌كند. جلوگيري از اين آزادي‌هاي ذاتي كه نوجوان معناي آن را دريافته و بوضوح احساس مي‌كند نتيجه منفي بر جاي خواهد گذاشت؛ روان‌شناسان توصيه مي‌كنند آزادي‌ها متناسب با سن نوجواني به وي اعطا شود به گونه‌اي كه نه به مهارگسيختگي بينجامد و نه احساس كند زير سلطه است و ديگران برايش تصميم‌گيري مي‌كنند. دكتر ابهري در اين باره معتقد است: نظارت و كنترل بر آزادي‌ها يك ضرورت است؛ اما بايد به صورت غير مستقيم و حتي‌الامكان نامحسوس باشد. سختگيري والدين و انضباط خشك و كنترل كسالت‌آور و سختي‌هاي دوران بلوغ را دوچندان مي‌كند. تجربه و پژوهش ثابت مي‌كند كنترل غيرمستقيم و دوستانه كه نوعي همراهي و حمايت را براي نوجوان ايجاد مي‌كند و بيان نكات نامفهوم براي وي بويژه درباره رابطه با جنس مخالف، احساسات جنسي و كنجكاوي‌هاي ويژه اين مقطع‌ گذار از مرحله بلوغ را براي نوجوان تسهيل مي‌كند و تكامل شخصيتي وي را رقم مي‌زند. پرخاشگري و عصبانيت در دوره بلوغ غالبا نتيجه ضعف والدين و اطرافيان در نوع كنترل و مخدوش شدن رابطه‌هاست. به طور كلي مي‌‌توان گفت دوره بلوغ نيازهايي براي نوجوان ايجاد مي‌كند كه بايد به آنها پاسخ داد. استقلال و آزادي‌هاي مشروع و متناسب تنها يكي از اين نيازهاست و والدين بايد درباره تغذيه، پوشاك، استحمام، نظافت فردي، ورزش، گردش و روابط خانوادگي و دوستانه وي نيز توجه كافي داشته باشند. رفع نشدن يك يا چند نياز خاص يا ارضا و اقناع نشدن نوجوان از آنها پايه‌اي براي پرخاشگري، عصيان، مهار گسيختگي و عقده‌هاي رواني يا به صورت معكوس انزوا و افسردگي وي مي‌شود.

 

 

شوون رفتاري جديد

بلوغ به تناسب سن نيازها و رفتارهاي جديد براي نوجوان مي‌آفريند كه بخشي از آنها به اختصار به اين شرح است:

 

تمايل به عضويت در گروه‌هاي دوستي: گروه دوستي همسالان امكاناتي براي مشاوره، يادگيري مهارت‌هاي جمعي،‌كسب آگاهي، تمرين استقلال، در ميان گذاشتن مشكلات و احساسات بلوغ، كنترل رفتار و روابط عاطفي گسترده‌تر در اختيار نوجوان قرار مي‌دهد. گروه‌هاي دوستي به بهبود روابط عاطفي و اجتماعي و سازگاري وي كمك مي‌كند و نوجوان را در معرض تعامل انساني و دلخواه قرار مي‌دهد. افراد در سن بلوغ دوستاني را ترجيح مي‌‌دهند كه هوش، شكل ظاهري، استعدادهاي ويژه و توانايي جلب جنس مخالف را داشته و انعطاف‌پذير و مهربان و مشتاق باشند. يك دوست چه الگو باشد و چه نياز به كمكي داشته باشد يا حتي حس‌همذات پنداري ايجاد كند، براي نوجوان محترم است. نوجوان در دوره بلوغ نسبت به گروه دوستانش تعصب دارد و بدون قضاوت آنها را افرادي شايسته و لايق مي‌پندارد.

 

تحرك: نوجوان سرشار از انرژي است. بخشي از اين انرژي كه از سوخت‌ و ساز ويژه بدن وي ناشي مي‌شود در راه انگيزش جنسي صرف مي‌شود و بخش ديگر به صورت مبارزه طلبي، پرخاشگري، حادثه‌جويي، سركشي، عصيان و حرافي تجلي مي‌يابد. در اين باره ورزش بهترين روش تخليه انرژي محسوب مي‌شود كه سلامت جسم و روح وي را به ارمغان مي‌آورد.

 

نداشتن تعادل رفتاري: تغييرات پر دامنه و سريع‌ بلوغ موجب مي‌شود نوجوان تقدم و تاخر كارهايش را از دست بدهد. او نمي‌تواند براي روزمرگي‌اش اولويت خاصي را برگزيند و از اين رو ممكن است در امور درسي‌اش به افت و بي‌انگيزگي دچار شود. يا براي مثال، تعادلي منطقي ميان ساعات بازي و خوابش برقرار كند. ممكن است انرژي زيادي براي يكي از فعاليت‌هاي روزمره صرف كند و از كارهاي ديگر باز ماند. كمك و مشاوره والدين در اين باره ضروري است.

 

بدبيني و شك: ارزش قائل شدن بيش از اندازه و مطلق براي هنجارهاي اخلاقي و احتمالا نيافتن آنها در رفتار و كردار والدين و اطرافيان احساسات نوجوان را برمي‌‌انگيزد و او را به شك و ترديد دچار مي‌كند. اين ترديد و بدبيني پس از‌ آن ممكن است به رذايل اخلاقي نظير استعمال دخانيات و مواد مخدر، مصرف مشروبات الكلي، رفتارهاي پر خطر جنسي يا حتي اعتياد به مصرف قرص‌هاي آرامبخش منجر شود. هدايت نوجوان، بازآفريني ارزش‌ها و كمك به وي براي دروني كردن آنها در اين باره شيوه‌اي كارآمد است.

 

توجه بيش از اندازه به اندام و ظاهر: توجه به ظاهر در دوران بلوغ تا حدي طبيعي است و اجتناب‌ناپذير به نظر مي‌رسد، اما فراموش نكنيم افراط در آن كه از بيكاري نوجوان و احتمالا ايجاد انگيزه‌هاي كاذب از سوي ديگران ناشي مي‌شود، ممكن است به بيماري‌هاي روحي و رواني، توهم و تلقيات نادرست درباره اندام و ظاهر منجر شود.

 

عقايد نادرست و رفتارهاي نامناسب: تازه‌بالغان بيشتر در ميان جمع رفتار مناسبي ندارند يا سخنان نسنجيده به زبان مي‌آورند. حتي ممكن است بيش از اندازه منزوي و گوشه‌گير باشند و به افكار و عقايدي در تاييد آن دست يابند.

 

صحبت و مشاوره با نوجوانان و شركت دادن آنها در مناسبات و اجتماعات فاميلي مي‌تواند از طريق تقويت مهارت‌هاي ارتباطي تاثيري مثبت بر عقايد و رفتار آنان ايجاد كند.

 

نداشتن انگيزه و ترسيم نكردن آينده‌اي روشن: طبق تحقيقات انجام شده ميان ياس از آينده در دوران نوجواني و تكامل شخصيت با بزهكاري اجتماعي رابطه‌اي معنادار وجود دارد. معضلات اجتماعي اصلي‌ترين متهم اين ياس شخصيتي است و از آنجا كه حل اين معضلات وسيع به راحتي امكان‌پذير نيست تنها روش موجود براي جلوگيري از افسردگي و بدبيني به آينده در نوجوان، جانبداري از او در برابر مشكلات فراگير جامعه و همزمان انگيزش منطقي وي براي غلبه بر آنهاست. بايد به نوجوان كمك كرد تا دنيا را به اندازه نياز بشناسد، خويشتن را دوست بدارد و جايگاهي منطقي و عقلاني براي خويش در جامعه پيرامون تصوير كند.

 

 

الگوسازي‌

 

 

بخشي از رفتارهاي نوجوانان در سن بلوغ از شرايط دنياي معاصر نشات مي‌گيرد. گسترش ارتباطات و اطلاعات، مدرنيته، مصرف‌گرايي، مدگرايي و ماشينيسم عواملي هستند كه نوجوان در سن بلوغ از آنها الهام مي‌گيرد و در رفتارهايش بروز مي‌دهد. نوجوانان امروزي لباس ساده نمي‌پوشند، اتاق و وسايل شخصي مي‌خواهند، به فناوري‌هاي جديد دلبسته‌اند و آزادي و استقلال شخصي و خصوصي طلب مي‌كنند.

 

آنها فرمانبردار مطلق والدين نيستند و حتي ممكن است در بسياري از مسائل روان‌شناسي، رفتاري و اجتماعي صلاحيت والدين براي دخالت، مشاوره يا اظهارنظر را قبول نداشته باشند. به هر حال، شرايط گذران مراحل بلوغ بسيار متفاوت و خاص شده است و مانند گذشته از مسيرهاي هموار و معين نمي‌گذرد. نوجوان در ميان اين گسترش، پيچيدگي و هجوم اطلاعاتي بيش از هر چيز به دنبال يك الگو مي‌گردد. الگوها در حقيقت به نوجوان كمك مي‌كنند تا حس قهرمان‌پرستي، مطلق‌گرايي و آرمان‌جويي خود را به تصوير بكشند و مصداقي بيروني برايش پيدا كنند.امين رحيمي

درباره ی admin

مطلب پیشنهادی

چگونه خود را دوست بداریم؟

    بعضی افراد گمان می کنند دوست داشتن خود کار ساده ایست و بر …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *